خدایا انقدر درحقم بزرگی کردیانقدر نعمت دادی که اصلا آدم روش نمیشه از چیزی شکایت کنه دورت بگردم همین که تو این همه مشکل و سختی ته دلم شادم و الکی سرخوشم خودش بزرگترین نعمتی هست که به من دادی ولی من الان رو مود غُرغُرم.خدایا ، تصدقت اگه بی ادبی میکنم تو ببخش منو خودت میدونی جز تو همدمی ندارم خدایا هیچی خودت میدونی چی تو دلمه.بخوام به زبان بیارم بی ارزش میشه بزار همونجا تو دلم بمونه خدایا کمکم کن بتونم.کمکم کن که بشه چاره ما ساز که بی داوریم گر تو

آق دانیال میبینم که باز داری وا میری ببین تو خودت دیگه مهندسی ، این همه ریاضی خواندی ، معادلات دیفرانسیل و ریاضی مهندسی و ریاضی عمومی و کلی ریاضی دیگه پاس کردی.پس بزار به زبان ریاضی بگم بهت تا حالیت بشه فرض کن تو یه تابعی هستی یه f(x) مثلا خب با توجه به رویه ای که الان در پیش گرفتی ، اگه بخوان حدت رو تو مثبت بی نهایت بگیرن جوابش میشه یه تابع واگرا خب این یعنی چی؟ یعنی هرچقدر هم که بخوای ادامه بدی اگه با این تابع و رویه زندگی کنی ، تهش هیچی نیست چیز

خیلی قبل ترا گفته بودم که بعضی از اشعار رو آدم هرچی بخونه سیر نمیشه این هم از هموناست، اصلا اینجا گذاشتم که بمونه ، که تا نا امید شدم بیام اینجا چشمم بهش بخوره که یه تلنگری باشه در راستای اینکه خدا هوای همه رو داره فقط بخون ببین مولانا چیییییییییی میگه ، الان انقدر ذوق دارم انگشتام میلرزن ، نمیتونم تایپ کنم وگرنه برداشت خودمو اینجا مینوشتم انشالله دفعه بعد مینویسم هله نومید نباشی که تو را یار براند گرت امروز براند نه که فردات بخواند در اگر بر تو ببندد مرو

عينِ ماهی از دستم ليز ميخوری ميری تا ميخوام داشته باشمت ميبينم كه نيستی خب این چه کاریه که میکنی؟ این همه نبودنت رو به رخم میکشی که چی بشه؟؟ به چی میخوای برسی؟؟ کم بدبختی و نا امیدی تو این مملکت رو سرمون آوار شده تو هم هی نباش هی نباش هی نباش خودت خسته نشدی از این بازیات؟؟ دوستت میگفت میخوای بری هلند.خب برو.من اگه اون موقع میگفتم نرو بخاطر خودم که نبود بخاطر خودت بود.تو مملکت غریب بری با کی حرف بزنی؟؟ کی حرفتو میفهمه؟؟ کی میفهمه تو دلت چه خبره؟؟ اصلا